به گزارش عصر بشاگرد؛محمد میردادی کارشناس ارشد و پژوهشگر تاریخ حمع آوری اطلاعات موجود را حاصل بیش از یک سال تحقیق و پژوهش در حوزه بشاگرد دانسته، که با توجه به جزئیات کنونی، مستندات تاریخی و استفاده از گفتههای پیرمردها و پیر زنان که خاطرات و حقایق این سرزمین نسل به نسل و سینه به سینه بدانها رسیده تهیه و تنظیم شده است.
گویا بشاگرد در زمانهای بسیار دور همانطور که در مستندات آتی میآید، دارای تمدنی غنی بوده است.
کمتر ایرانی پیدا میشود که نام بشاگرد به گوشش نخورده باشد و اطلاعاتی هر چند کم درباره این منطقه نداشته باشد این اطلاعات کم هیچگاه از محدوده این چند کلمه "فقر، فلاکت، عقب ماندگی، اشرار و ..." خارج نمیشود.
این گزارش که از سلسله گزارشات معرفی واقعی چهره بشاگرد است سعی دارد بگوید که چه کسانی این اطلاعات نادرست را به ایرانیان و ایران از بشاگرد مخابره و منتقل کردهاند؟
محققان، نویسندگان؟ مسئولان یا سیاستمداران؟
اگر به کتب و مقالات چاپ شده و سخنرانیها نظری بیندازیم تقریباً تمامی این گروهها نقشی در این زمینه ایفا کرده و با همان یک کلاغ و چهل کلاغ رایج، باعث و بانی انتقال اطلاعات غلط و دروغ و بعضاً توهینآمیز به فرهنگ یک منطقه و مردم آن شدهاند این افراد بیاطلاع از فرهنگ و آداب و رسومات بشاگردیها خواسته یا ناخواسته هویت و پیشینه مردم بشاگرد را به نادیده گرفته و به اجداد و پیشینیان آنها و به طور کلی به تمامی بشاگردیها توهین کردهاند که هنوز هم به آن ادامه میدهند و کسی نیز در برابر آنها هیچ اعتراضی نمیکند.
بیشترین تقصیر را شاید در این زمینه کسانی مرتکب شدهاند که پایه اطلاعات غلط درباره بشاگرد را در قبل و اوایل دهه شصت طی سفرهایی کوتاه به این سرزمین که امام خمینی دستور رسیدگی ویژه به اوضاع آنجا داده بودند، سفر کردهاند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) دستور رسیدگی به امور مناطق محروم را صادر کرد و بشاگرد نیز یکی از این مناطق بود. وقتی برخی ها مردم را بسواد و خود را کاشف بشاگرد می دانند
افرادی به این منطقه سفر کرده و یک سری فعالیتهای مفید را برای بشاگرد انجام دادند، اما متاسفانه به دلایل نامعلوم اوضاع بشاگرد را بسیار بدتر از وضع موجود گزارش دادهاند و همه مردم را در روستاها و آبادیها را در یک سطح زندگی و فرهنگی معرفی کردهاند، همه را بیسواد و نوع زندگی آنها را در گزارشها و نوشتههای خود ابتدایی ذکر کردهاند، آنها خود را کاشفان بشاگرد و در سطح یک منجی معرفی کردهاند.
در واقع بشاگرد ناحیهای کوهستانی در جنوب ایران است و در جنوب شرقی استان هرمزگان قرار دارد و بنا بر نوشتههای تاریخی و اشیا و سفالهای کشف شده در این منطقه، دارای تمدن دیرینهای است و از قدیمالایام مسکون بوده است.
سفالهای به دست آمده در این منطقه به سبک و شکل سفالهای تمدن جیرفت است، قدمت این تکه سفالهای شکسته که در جای جای بشاگرد دیده میشود مورد تائید باستانشناسان قرار گرفته است. "فسایی" در کتاب فارسنامه ناصری درباره محدوده بشاگرد چنین مینویسد: « ..درازای آن از بارز تا منوجان نزدیک به سی فرسخ، پهنای آن از منوجان تا کوه شهری 10 فرسخ محدود است از جانب مشرق و شمال به گرمسیرات کرمان و از سمت مغرب به بلوک رودان و احمدی و نواحی بندرعباس و از جانب جنوب باز به بلوچستان.» (فسایی، 1367، ج 2، 1265).
وی در کتابش بشاگرد را از بلوکات فارس به حساب میآورد و کلمه بشاگرد را به معنی شکارگاه میداند (فسایی، 1367، ج 2 ص 1265).
در کتاب وی وسعت بشاگرد بسیار بزرگتر از زمان حال است و منوجان و بارز و بخش سندرک را هم شامل میشود.
نویسنده فارسنامه شرایط اقلیمی و آب و هوایی بشاگرد را ذکر میکند و به فراوانی باغات و نخلستانهای بشاگرد نیز اشاره دارد و کشت و زراعت آن را کم میداند (فسایی، 1367، ج 2، ص 1265).
اطلاعات نویسنده درباره بشاگرد تقریبا دقیق بوده و خصوصیاتی که درباره منطقه بشاگرد ذکر کرده است تا حال حاضر نیز در این منطقه دیده میشود، با توجه به شرایط اقلیمی و وضعیت کوهستانی بشاگرد باغات و نخلستانها در کناره درهها و رودخانهها قرار دارند ولی زراعت چندانی در بشاگرد وجود ندارد متاسفانه نویسندگان بعد از انقلاب در هیچ کدام از نوشتههایشان به این مورد توجه نکردهاند و انتظار داشتهاند که در بالای تپهها همچون مناطق پر باران شمال کشور باغات را مشاهده کنند!؟
اطلاعات نویسندگان دو قرن اخیر در مورد بشاگرد بسیار دقیقتر از نوشتههای نویسندگان وضعیت بشاگرد در سه دهه اخیر است و در بسیاری موارد حتی در کتاب و مقالاتی که انگلیسیها درباره بشاگرد نوشتهاند اوضاع این منطقه بهتر از نویسندگان اخیر دیده میشود و به نوعی نامناسب به مردم این منطقه و فرهنگ آن نگریسته شده است.
"مستر فلویر" که در سال 1882 میلادی با شرایط سخت به بشاگرد مسافرت کرده است در جای جای کتاب به وجود باغات در کناره درهها اشاره میکند و بعضی از این باغها را به بهشتی کوچک تشبیه میکند. (Floyer,1882,195).
مسافرت مستر فلویر از جاسک به سمت بشاگرد بوده است و خصوصیات روستاهای بین راه تا گوهران را که مقصد نهاییاش از مسافرت به بشاگرد بوده است را ذکر میکند در کتاب وی نیز مبالغههای تصنعی رو به تحقیر نویسندگان بعد از انقلاب درباره بشاگرد جایی ندارد.
"سر پرسی سایکس" نیز در زمانی که مامور تشکیل پلیس جنوب ایران شده بود به قسمتهایی از بشاگرد مسافرت کرده و مطالبی را درباره موقعیت و آداب و رسوم و آب و هوا و ... ذکر میکند با وجود اطلاعات غلط در نوشتههای وی ولی باز به اندازه نویسندگان اخیر از حقیقت دور نشده است.(سایکس، 1362، 329-324).
نویسندگان اخیر (از سه دهه پیش تاکنون) که درباره بشاگرد مطلب نوشتهاند بدون اطلاع از فرهنگ و پیشینه بشاگرد بر آنان اجحاف کردهاند آنها به هیچ عنوان قابل به درک وضعیت اجتماعی بشاگرد نبودهاند تا بتوانند فقر عدهای از بشاگردیها را توضیح دهند و در این بین از بیان حقیقت عاجز شدهاند و به دلایل نامعلوم و با فقر فرهنگی و بیسوادی، همه بشاگردیها را به یک اسم و عنوان و تمامی روستاها را که قریب به یکهزار روستای بزرگ و کوچک بوده است فقیر و عقبمانده معرفی کردهاند.
در این کتابها و نوشتهها مشاهده میشود که همه را گرسنه و ... مینویسند که باید گفت که اگر از لحاظ امکانات رفاهی و بهداشتی همچون آب و برق و مدرسه و بیمارستان و ... بشاگرد را دورافتاده و بیامکانات نامیدهاند چیز گزافی نیست زیرا قبل از انقلاب اسلامی بسیاری از روستاها از این نعمات برخوردار نبودهاند و بشاگرد نیز از این مورد مستثنی نبوده است و جز چند واحد مدرسه در روستای انگهران، اهون و داوری و یک واحد درمانگاه ثابت در انگهران و سیار اهون در روستاهای دیگر خبری از مدرسه و درمانگاه نبوده است و تنها یک پزشک در بشاگرد حضور داشته که در انگهران ساکن بوده است و به صورت سیار به روستاهایی که امکان دسترسی با خودرو به آنها وجود داشت در تردد بود.
طبق تحقیقات وسیع صورت گرفته برای مثال در درمانگاه سیاری که به کمک خود اهالی در روستای اهون ساخته شده بود بیماران به صورت رایگان درمان میشدند و دارو و مواد لازم چند وقت یک بار به وسیله جیپهای دولتی به آنجا انتقال مییافت.
راه ماشینرو نیز که موجود بود به کمک خود اهالی و به صورت دستی پاکسازی و زیرسازی اولیه شده بود تا خودروهای دولتی و معمولاً انتظامی به منطقه رفت و آمد کنند متاسفانه نویسندگان بعد از انقلاب هیچ یک از این موارد را ندیده و یا به عمد هیچ اطلاعی از آن نمیدهند.
*کشف بشاگرد دروغی بزرگ:
بزرگترین دروغ برخیها در مورد بشاگرد، کشف بشاگرد در اوایل انقلاب است که در آن به زندگی اولیه و دور از تمدن بشاگردیها اشاره شده است و آنها را بیاطلاع از شهر و شهرنشینی و زندگی شهری میدانند، با توجه به اطلاعات داده شده دروغی بیش نیست.
زیرا کشف تنها هنگامی معنی میدهد که از یک شی یا منطقه قبل از آن هیچ گونه اطلاعی وجود نداشته باشد که این موضوع در مورد بشاگرد صدق نمیکند، قابل ذکر است که بشاگردیها از مدتها قبل برای پیدا کردن کار به شهرهایی همچون بندرعباس و کشورهای عربی مهاجرت میکردند و تا حال حاضر نیز بسیاری از بشاگردیها در آنجا ساکن هستند آنها همچنین در فصول مختلف به صورت کاروانی به میناب و جاسک رفت و آمد داشتند و تولیدات باغی و دامداری خود را صادر و احتیاجات خود را تامین میکردند.
صادرات معمولاً میوهجات همچون لیمو، لیمو شیرین، انار و خرما و محصولات دامداری مثل روغن و ماست چکیده بوده است و واردات آنها گندم، جو، قند، نمک، یک نوع ماهی خشک به نام متوتا، لباس و ... را شامل میشد.
در تحقیقات و بررسیهای میدانی انجام شده گویا جمعی از جوانان بشاگردی در سالهای اخیر تصمیم گرفتهاند با نقد کتابها و گزارشهای غیر واقعی در مورد بشاگرد و فرهنگ مردم این منطقه که توسط نویسندگانی از سه دهه اخیر تاکنون ارائه شده، در راه تصحیح ذهنیت شکل گرفته شده گام بردارند.
انتهای پیام//